
درگیری با شینوبی های دهکده صدا
یه هفته از نجات داده شدن کاکاشی توسط اون شینوبی مرموز می گذشت. کاکاشی الان حالش خوب شده بود. سوناده به دلایلی که فقط خودش می دونست به اون شینوبی شک کرده بود و دستور داده بود که پیداش کنن ولی اون شینوبی کسی نبود که به این راحتی ردی از خودش به جا بزاره. هر روز که بیشتر می گذشت سوناده بیشتر به اون شینوبی شک می کرد. چرا یه شینوبی ناشناس که حتی از کونوها هم نیست جون یه شینوبی کونوها رو نجات میده؟ چه رازی پشت سر این کارش هست؟ سوناده کاکاشی، گای، یاماتو، ایبیکی و هایاته رو مامور پیدا کردن اون شینوبی یا اطلاعاتی درمورد اون شینوبی کرده بود.
چند روز بعد
کاکاشی وارد دفتر هوکاگه میشه.
سوناده (سرشو از روی پرونده ها بالا میاره): چیزی شده؟
کاکاشی: یه سری اطلاعات درمورد اون شینوبی پیدا کردم گودایمه ساما! البته خیلی کمه...
سوناده: عیب نداره، بگو چی فهمیدی؟
کاکاشی: تو سال های اخیر همه کشورها مشاهداتی از یه نینجای سیاه پوش داشتن که ماسک میزده، یه شمشیر داشته و همراه با عقابش به بعضیا حمله می کرده. اسم اونو گذاشتن «نینجای سایه». اون به آدمای مختلفی حمله کرده و دلیلشم معلوم نیست اما تقریبا همه کسایی که بهشون حمله کرده یه وجه مشترک دارن.
سوناده: چی؟
کاکاشی (عکسایی از جنازه های مختلف از توی پوشه ای که دستشه درمیاره و رو میز سوناده میزاره): همشون وحشیانه به قتل رسیدن. اینجور که تخمین زده شده نینجای سایه تا حالا بیش از 500 نفر رو از قبایل و دهکده های مختلف کشته و تا حالا موردی دیده نشده که جون کسی رو نجات بده، به جز چند روز پیش که...
سوناده: ...که جون تو رو نجات داد. احتمال میدم که توی بچگی هم دیگه رو دیده بودین و تو کاری براش کردی که الان جبران کرده.
کاکاشی (یاد هاناره میوفته): فکر نکنم تا حالا اونو دیده باشم گودایمه ساما.
سوناده: بالاخره یه دلیلی واسه نجات دادنت داشته. باید بفهمیم چی بوده تا...
گای، یاماتو، ایبیکی و هایاته سرزده وارد دفتر میشن.
یاماتو: گودایمه ساما! چندتا از شینوبی های دهکده صدا دارن به کونوها حمله می کنن.
سوناده: شما پنج نفر! دستگیرشون کنید.
کاکاشی، گای، یاماتو، ایبیکی و هایاته سریع از دفتر هوکاگه خارج میشن و به سمت دروازه کونوها می دون.
کاکاشی: چه خبر شده؟ چرا حمله کردن؟
هایاته: نمیدونیم. الان توی جنگل کنار دهکده هستن. دارن میان.
همه با سرعت خودشونو به جنگل میرسونن.
کاکاشی: کجان؟
گای: همینجا بودن...
بوم!
یاماتو: اون صدای...
گای: کونای انفجاری بود!
همه به سمت صدا می دون که 10تا از شینوبی های دهکده صدا رو می بینن که دارن با یه شینوبی دیگه می جنگن... نینجای سایه! از حرکات سریع نینجای سایه خشکشون میزنه. حتی از پشت درخت ها هم بیرون نمیان تا شینوبی ها رو دستگیر کنن. فقط به نینجای سایه زل زدن.
یکی از شینوبی های صدا (داد): بکشیدش دیگه! ما ده نفریم ولی اون فقط...
قبل از اینکه جملش تموم بشه بدنش روی زمین میوفته. بله! نینجای سایه در یه حرکت سریع با شمشیر کشتش!
یکی دیگه از شینوبی های صدا: چقدر سریع! اصن نفهمیدم...
شینوبی دوم هم قبل از اتمام جملش به زمین میوفته. نفر دوم هم کشته شده بود! قبل از اینکه شینوبی ها به خودشون بیان 7تای دیگشون به زمین میوفتن. آخرین شینوبی به نینجای سایه و جنازه دوستاش نگاه می کرد.
شینوبی آخر (درحالی که با دوتا کونای به نینجای سایه حمله میکنه): عوضی! می کشمت!
نینجای سایه به راحتی تک تک حملات شینوبی رو جاخالی میده، جوری که انگار این مبارزه براش یه بازی بچگانست. یهو همون شینوبی از زیر زمین درمیاد و به نینجای سایه حمله میکنه. اونی که از زیر زمین درومد یه بدل بود! نینجای سایه جاخالی میده ولی ماسکش با کونای پاره میشه و میوفته. سرشو میندازه پایین تا چهرش معلوم نشه.
شینوبی (بدلشو ناپدید میکنه): چی شد؟ دیگه نمی خوای مبارزه کنی؟
نینجای سایه آروم سرشو بالا میاره و با چشمایی پر از تاریکی به شینوبی نگاه میکنه.
شینوبی (زبونش بند میاد): تو... دختری؟!
شینوبی های کونوها هم شوکه میشن. به قیافه نینجای سایه که بیشتر نگاه می کنن می فهمن که آره، نینجای سایه واقعا یه دختره! نینجای سایه بدون گفتن یه کلمه به سرعت برق به شینوبی حمله میکنه و... شینوبی دیگه سر نداره! سر شینوبی که کنده شده رو زمین میوفته. نینجای سایه خیلی خونسرد به جنازه شینوبی نگاه میکنه و یهو نگاهشو بالا میاره و شینوبی های کونوها رو میبینه. نگاهش سرد بود، به سردی یخ. چشماش دقیقا مثل همون وقتی بود که کاکاشی جزو آنبوی سیاه شده بود، یا حتی بدتر. شینوبی های کونوها به خودشون میان و ژست حمله می گیرن. نینجای سایه خیلی بیخیال شمشیرش رو تو غلاف پشتش میزاره و برمی گرده. روی شاخه روبرویی یه عقاب طلایی نشسته بود که با برگشتن نینجای سایه پرواز میکنه و بالا میره. نینجای سایه آماده میشه که بره دنبالش...
ایبیکی (داد): هوی! تو کی هستی؟!
نینجای سایه (بدون اینکه برگرده): نینجای سایه...
کاکاشی تعجب کرد. صدای نینجای سایه به طرز عجیبی براش آشنا بود. هم آشنا بود و هم سرد و خشک. یه صدای آرامبخش دخترونه. اگه بدون دیدن قیافش اون صدا رو میشنید احتمال میداد که مال یه دختر 20 ساله سوسول باشه ولی کسی که الان جلوش بود یه قاتل بود، یه قاتل که معلومه خیلی تو کارش خبرست، یه قاتل که معلومه سال های زیادی بدون هیچ رحمی آدم کشته، یه قاتل که از جنس سایست...
ادامه دارد...